صبح بخیر
شاید باورت شود ...شاید هم نه!...
اما این روزها در زوال نامه های کاغذی..پست چی ها هنوز مارا به خاطر دارند و همیشه حال تو را می پرسند...
...
خاطره ای دست نیافتنی شده ایم برایشان...شاید باورت شود شاید هم نه...!!
...
همینکه می دانم خوبی و زندگی ات هرروز بهتر می شود
همینکه شادمانی ات را می بینم کافی ست!عظمت عشق به همین لحظه های کوتاه است...
نه پریدن از برج میلاد!!!!
...
_صبح بخیر....
شب بخیر....
چهار کلمه در بیست و چهار ساعت...
نمی دانم...شاید عشق همین باشد...
-می خواهم به حسابت برسم...تلخی هایت را شیرین فرض می کنم و خوبهایت را هزار برابر بیشتر...
می بینی؟هنوز خودم را به راهت می زنم...
با اینکه چپ می روی...با اینکه چپ می شوم...اما...
خودم را بی مهابا به راهت می زنم
مثل همانوقتها...بی کله!