سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پیشامد

یک نفر مست...پیش می لید

کوزه بر دست...پیش می آید

عاشقی جرم نیست ای مردم

اتفاق است...پیش می آید...

 

پیش آمدی...پا پیش گذاشتی و شدی عجیب و غریبترین و مقدس ترین پیشامد زندگی ام.

تا همین جایی که فقط چند ماه می گذرد از آخرین قرارمان.

آخرین قرارمان در حریم امن امامت...

آخرین قرارمان در گرگ و میش بیم و امیدم...

پیش آمدی و دست های خالی ام از (تو)را گرفتی توی دستهای از نظر پنهانت و آنجا بود که حس کردم از آغاز آفرینش منتظر پیش آمدنت بودم...

مقدس ترین اتفاق زندگی ام...عزیز...جسارتم را بگذار به حساب بیقراری ام...

بیقراری حاصل از تویی که انگار قرار نیست دست از دلم بردارد.

با تو بیقرار و بی تو بیقرار...

و چه لذتی دارد بیقرار قرارهای با تو بودن...شمردن تک تک ثانیه ها برای لمس بودنت.

آنجا که سرم را روی دوش زمین می گذارمو همه چیز را از ما وراء می بینم...آنهمه عظمت لا یتنماهی و تو  و اینهمه خواری و کوچکی غیر قابل انکار من....

منی که تمام دارو ندارم نگاه توست که اگر نگاهم نمی کردی عشقی نبود و اگر عشقی نبود زخمی نبود و اگر زخمی نبود در پی نوشدارو از خاک تا افلاک را یک شبه طی نمی کردم و پیدایت نمی کردم در فراسوی زمان و اینهمه قرن...

دنیا بیستون است ومن فرهادم برای تو...و می چرخم و می چرخم تا همه چیزم را در سماع برای تو از دست بدهم..

عاری از هر گناه و به وضوح آدمیت...

هریک از دایره ی جمع به جایی رفتند

ما بماندیم و خیال تو به یک جای مقیم

می خواهمت تا زنده بمانم..تا زنده بشوم...بمانم زیر سایه ی امنت و هو حق سر بدهم و وقت هایی که دلتنگی های وقت و بی وقت می آیندو بساطشان را پهن می کنند توی من سر به آستانت بگذارم...

و تمام غمهایم را بتکانم و به تو تکیه کنم و تمام دنیا را به زانو در بیاورم..

از بهشت که بیرون آمدم هیچ نداشتم و هبوط تنها دارایی ام بود...تنها دارایی حاصل خیانت به تو...

من بی تو می مردم.من بی بهشت می مردم اما تو خود گفتی بروم و بدانم جاده ای که مرا دوباره به تو می رساند از زمین می گذرد.زمینی که تمام ظلم است و فساد..

و من رفتم و کوله بارم تنهایی بد و تنهایی و تنهایی...

حالا اما جاده را نشانم دادی در همان رمضانی که از سرم گذشت در حرم امن امام هشتمت...

اشکم را پاک کردی و فانوس بصیرت دستم دادی.

و من حالا عاشق تر از همیشه ام برای تو....و به حقانیتت رسیدم و آوای بندگی سر دادم که...همه عمر بر ندارم سر ازین خمار مستی...

تو تنها آرزوی قشنگ من بودی و هستی...به خداییت قسم عاشق تر از همیشه به درگاهت سجده می کنم..

و من الله توفیق